خلاصه داستان : «هلن کلیر» به دلیل اتفاقی که در دروران طفولیت برایش می‌افتد بینایی و شنوایی خود را از دست داده و قادر به برقراری ارتباط با محیط اطراف خود نیست. خانواده‌ی او با مرکز آموزش «پرکینز» تماس گرفته و تقاضای کمک می‌کنند. «آنی» که یکی از معلمان آن مدرسه می‌باشد برای این امر انتخاب شده و تلاش خود را برای آموزش «هلن» آغاز می‌کند.

خلاصه داستان : داستان انیمیشن دلگو، در سرزمینی عجیب و ناشناخته که توسط دو دسته از موجودات زمینی و بالدار با نامهای لاکنی و نورین به دو قسمت تقسیم شده است شکل می گیرد. نوجوانی دلیر اما ساده لوح از لاکنی ها بنام دلگو (پرینز جی ال) که عاشق دختر بالداری شده است ، تصمیمی می گیرد با همراهی و سازماندهی گروه خود از جنگ و کشمکش میان لاکنی ها و نورین ها جلوگیری کند و ...

خلاصه داستان : پس از اتفاقاتی عجیب، "جیمز ونینگ" به اشتباه متهم به سرقت از بانک و قتل شده و توسط مقامات و قاتل اصلی تحت تعقیب قرار می گیرد و...

خلاصه داستان : فیلم در مورد دو دوست صمیمی است بنام های «جیک» ( بن استیلر ) که یک خاخام یهودی است،‌ و «برایان» ( ادوارد نورتون ) که یک کشیش مسیحی می باشد. داستان از جایی آغاز می شود که زنی بنام «آنا» که در دوران جوانی در شهر آن ها زندگی می کرده، اکنون بعد از مدت ها دوباره باز میگردد. جیک و برایان هردو عاشق آنا می شوند، اما به خاطر محدودیت هایی که بعنوان یک روحانی دارند، نمی توانند به این زن ابراز علاقه کنند...

خلاصه داستان : کلودیا لارسون پس از از دست دادن کار خود، به زودی به عنوان رئیس سابق خود شناخته می شود و متوجه می شود که دخترش قصد دارد روز شکرگذاری را با دوست پسرش صرف کند، کلاودیا لارسون مجبور است روز تعطیلات خود را با خانواده اش تحمل کند.

خلاصه داستان : یک دختر بدکاره کشته می شود و تمامی کسانی که در هتل حضور دارند مشکوک هستند که ...

خلاصه داستان : داستان سریال خلاصه‌ی مختصری از زندگی عیسی مسیح به روایتی از انجیل می باشد...

خلاصه داستان :داستان این فیلم زندگی سیاستمدار بریتانیایی “وینستون چرچیل” از دوران کودکی، تا خبرنگار جنگ در آفریقا و شرکت در انتخابات پارلمان انگلیس را دنبال می کند…

خلاصه داستان :دومینیک دی ناپولی، یک فرد چاق و عاشق غذا خوردن است. اما زمانی که عموزاده او به خاطر تحرک کم و دیابت و وزن زیاد فوت می کند، خواهرش او را مجبور می کند تا نزد دکتر برود و وزنش را کنترل کند. این موضوع برای دومینیک بسیار سخت است. اما زمانی که او با دختری به نام لیدیا اشنا می شود و می فهمد که به جز عشق به غذا، عشق های دیگری نیز وجود دارد. او زمان بیشتری را به گردش با لیدیا می گذراند و فرصت کمتری برای خوردن غذاهای ناسالم پیدا می کند و به همین دلیل بدون هیچ تلاشی وزن کم می کند.